عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ (1) چهره درهم کشید, وروی بر گردانید |
أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ (2) از این که (عبد الله بن ام مکتوم) نابینا به نزدش آمد |
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ (3) و (ای پیامبر) چه می دانی شاید که او پاک می شد |
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَىٰ (4) یا پندگیرد, واین پند به او نفع می داد |
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ (5) اما آن کس که مجد نیازی نمود |
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ (6) پس تو به او روی من آوری |
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ (7) در حالی که اگر او خود را (از کفر) پاک نسازد, چیزی بر تو نیست |
وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَىٰ (8) اما کسی شتابان به مراغ تو می آید |
وَهُوَ يَخْشَىٰ (9) و او (از خدا) می ترسد |
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ (10) پس تو از او غافل می شوی (وبه ار تو جه نمی کنی؟) |
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ (11) هرگز چنین نیست, بی گمان این (سوره) تذکر ویاد آوری است |
فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ (12) پس هرکس بخواهد از آن پند گیرد |
فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ (13) در صحیفه های پر ارزشی (ثبت) است |
مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ (14) بلند پایه وپاکیزه |
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ (15) به دست (فرشتگان =) سفیران (وحی است) |
كِرَامٍ بَرَرَةٍ (16) بزرگوار ونیکو کار |
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ (17) مرگ بر (این) انسان, چقدر نا سپاس است؟ |
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (18) (خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟ |
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (19) او را از نطفه ای (نا چیز) آفریده است, آنگاه او را موزون ساخت |
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (20) سپس راه را برای او آسان نمود |
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ (21) آنگاه (بعد از پایان عمر) او را میراند, پس او را در قبر (پنهان) کرد |
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ (22) سپس هرگاه که بخواهد او را (زیاده می کند و از قبر) بر می انگیزد |
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ (23) هرگز چنین نیست, (که او می پندارد) او هنوز آنچه را که (خدا) فرمان داده, به جای نیاورده است |
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ (24) پس انسان باید به غذای خود بنگرد |
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا (25) بی گمان ما آب فراوان (از آسمان) فروریختیم |
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (26) سپس زمین را به نیکی شگافتیم |
فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا (27) آنگاه در آن دانه (های فراون) رویاندیم |
وَعِنَبًا وَقَضْبًا (28) وانگور وسبزی (بسیار) |
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا (29) و زیتون ونخل |
وَحَدَائِقَ غُلْبًا (30) وبا غهایی (ابنوه و) پردرخت |
وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (31) و(انواع) میوه و علوفه (پدید آوردیم) |
مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ (32) (همۀ اینها) برای بهره گیری شما وچهار یایانتان است |
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ (33) پس هنگامی که (آن) صدای مهیب (قیامت) فرا رسد |
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (34) روزی که انسان از برادرش می گریزد |
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ (35) واز ما درش و از پدرش |
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ (36) واز زنش وفرزندانش (نیز می گریزد) |
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (37) در آن روز هرکس را کاری است که اورا به خود مشغولش دارد |
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ (38) چهره هایی در آن روز گشاده وروشن است |
ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ (39) خندان وشاد است |
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ (40) وچهره هایی در آن روز غبار آلود است |
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ (41) سیاهی (وتاریکی) آنهارا پوشانده است |
أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ (42) اینان همان کافران فاجرند |