طسم (1) طا. سین. میم |
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) این (سوره که به تو وحی میشود، برخی از) آیات کتاب (قرآن است که) بیانگر (احکام الهی برای سعادت دنیا و آخرت مردمان) است |
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (3) انگار میخواهی از غم و اندوه این که آنان ایمان نمیآورند، خویشتن را نابود کنی؟ |
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (4) اگر ما بخواهیم معجزهای از آسمان بر آنان نازل مینمائیم که گردنهایشان در برابر آن (خم گردد، و از روی اجبار ایمان آورند و) تسلیم شوند. (امّا سنّت خدا و حکمت الله مقتضی اختیار است، و ثواب یا عقاب را مترتّب بر آن کرده است) |
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ (5) هیچ گونه موعظه و اندرز تازهای (از قرآن) برای آنان از سوی خداوند رحمان نمیآید، مگر این که ایشان از آن رویگردان میشوند |
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (6) آنان (آیات قرآنی را) دروغ مینامند، و هرچه زودتر خبر (مجازات) چیزی که بدان استهزاء و تمسخر میکنند بدیشان خواهد رسید (و کیفر کمرشکن و دردناک کار خود را خواهند دید) |
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (7) آیا آنان به زمین نمینگرند و نمیبینند که چه قدر انواع و اقسام گیاهان و درختان نر و مادهی زیبا و سودمند را در آن رویاندهایم؟ (اگر دقّت کنند نشانههای قدرت یزدان را در آرایش و پیرایش ظاهری و در خواصّ و فوائد باطنی روئیدنیها میبینند، و پیدایش این همه رنگ و بو و فعل و انفعالات شیمیائی، و وجود زوجیّت و طرز تلقیح و باروری رُستنیها، به زبان حال ایشان را به سوی خالق متعال رهنمود میکند و آنان را از تکفیر و تکذیب حق به دور میسازد) |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (8) بیگمان در این کار (آفرینش گیاهان و درختان، در کوه و دمن و مزرعه و بیابان) نشانه بزرگی است (بر وجود خالق جهان) ولی اکثر مردمان (چشم دل را میبندند و به ندای عقل گوش فرا نمیدهند و این چند روزهی حیات را غافلوار بسر میبرند و به خدا) ایمان نمیآورند |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (9) پروردگار تو قطعاً چیرهی مهربان است |
وَإِذْ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10) (برای قوم خود بیان دار) هنگامی را که پروردگارت موسی را نزدیک کوه طور ندا داد که به سوی قوم ستمکار (فرعون و فرعونیان برو). (قومی که با کفر و معاصی بر خود ستم کردهاند، و با به بندگی کشاندن بنیاسرائیل، بدانان ظلم نمودهاند) |
قَوْمَ فِرْعَوْنَ ۚ أَلَا يَتَّقُونَ (11) قوم فرعون. (شگفتا چگونه در ظلم فرو رفتهاند!) آیا (از سرانجام کار و کیفر ستم خود نمیترسند و از خشم و عذاب خدا) نمیپرهیزند؟ |
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ (12) (موسی) گفت: پروردگارا! من میترسم که مرا تکذیب کنند (و از روی تکبّر و تفرعن رسالتم را نپذیرند) |
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَىٰ هَارُونَ (13) (اگر تکذیبم کنند، از غم و غصّه) سینهام تنگ میشود، و (بدین هنگام چنان که باید در مجادلهی با آنان) زبانم نمیگردد (و روان و گویا صحبت نمیکنم). پس (جبرئیل را) به پیش (برادرم) هارون بفرست (و پیغمبرش گردان، تا یاری و کمکمکند) |
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ (14) آنان (به گمان خود، قصاص) گناهی بر من دارند و میترسم (پیش از انجام وظیفهی تبلیغ) مرا بکشند |
قَالَ كَلَّا ۖ فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا ۖ إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ (15) (خداوند این تقاضای صادقانهی موسی را اجابت کرد و گفت:) این چنین نیست (که بتوانند تو را به قتل برسانند. درخواستت را راجع به هارون پذیرفتم). دو نفری با (توشهی) معجزات ما (که عصا و ید بیضاء است، به سوی فرعون و فرعونیان) بروید (و بدانید که) ما با شما هستیم و (شما را در پناه خود میداریم، و کاملاً مطالبی را که در میان شما و ایشان میگذرد) میشنویم. (قطعاً شما پیروزید) |
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (16) به سراغ فرعون بروید و بگوئید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم |
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (17) (پروردگار جهانیان به تو دستور میدهد) این که بنیاسرائیل را (آزاد از زنجیر اسارت و بردگی کنی و) با ما همراه سازی (تا به سرزمین مقدّس، یعنی فلسطین برویم) |
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18) (فرعون) گفت: آیا ما تو را در کودکی میان خود (در دامان مهر و در آغوش لطف خویش) نپروردهایم؟! و آیا سالهای متمادی از عمرت در بین ما ماندگار نبودهای (و از رعایت و حفاظت و نان و نمک ما برخوردار نگشتهای؟) |
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (19) و آن کاری را کردهای که کردهای و (مرتکب قتل یکی از طرفداران ما شدهای. و از اینها گذشته، تو اینک) کفران نعمتهای ما میکنی (و حق نان و نمک ما را فراموش مینمائی، و با ادّعای پیغمبری پروردگار جهان، الوهیّت ما را نادیده میگیری) |
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20) (موسی) گفت: من در حین انجام این کار (نمیدانستم مشتی که برای تأدیب و تنبیه به قبطی میزنم، منتهی به قتل میگردد، و) از سرگشتگان (و بیخبرانی) بودم (که اطّلاع ندارند ضربهی مشت هم گاهی منجر به قتل میشود) |
فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (21) پس من از دست شما گریختم وقتی که از شما ترسیدم (که در برابر این قتل غیرعمد مرا بکشید) و خداوند به من علم و دانش بخشید (تا در پرتو آن چیزها را درست ببینم و کارها را صحیح و بجا انجام دهم) و مرا از زمرهی پیغمبران کرد (تا بندگان خدا را به سوی نجات از عذاب فرا خوانم) |
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ (22) آیا این منّتی است که تو بر من میگذاری این که بنیاسرائیل را بنده و بردهی خود ساختهای؟ |
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ (23) فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست (که این همه از او صحبت میکنی و خویشتن را فرستادهی او میدانی؟) |
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ (24) (موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر شما راه یقین میپوئید (و حقیقت را میجوئید، حق این است که گفتم) |
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ (25) (فرعون رو) به اطرافیان خود (کرد و مسخرهکنان) گفت: آیا نمیشنوید (این مرد چه میگوید؟! میشنوید که جز یاوه نمیگوید؟) |
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26) (موسی پس از اشاره به جهان کبیر، اشاره به جهان صغیر کرد و) گفت: او پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شما است (که مردند و چون جاودانه نبودند خدا نبودند) |
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27) (فرعون به خیرهسری همچنان ادامه داد و) گفت: پیغمبری که به سوی شما فرستاده شده است قطعاً دیوانه است! (چرا که سخنان پریشان میگوید، و جز مرا خدا میداند) |
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ (28) (و موسی باز هم به نشانههای خداشناسی گسترده در پهنهی آفرینش اشاره کرد و) گفت: او پروردگار طلوع و غروب (کواکب و سیّارات جهان) و همهی چیزهائی است که در میان آن دو قرار دارد، اگر شما عاقل میبودید (چنین چیزی را در پرتو خرد، از روی نظام طلوع و غروب ستارگان و برنامهی دقیق و اسرارآمیز آنها میفهمیدید) |
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَٰهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29) (فرعون سخت برآشفت و) گفت: اگر جز مرا به پروردگاری برگزینی تو را از زمرهی زندانیان خواهم کرد (و در بیغولههای زندان همچون دیگران خواهی پوسید) |
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ (30) (موسی) گفت: آیا اگر من چیز روشنی را به تو نشان دهم (که دلیل قاطع و برهان واضحی بر وجود خدای متعال و نمایانگر صدق رسالت و پیغمبری من باشد) باز هم (مرا زندانی میکنی؟) |
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) (فرعون) گفت: اگر از زمرهی راستگویانی، آن را بنمای |
فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (32) (در این هنگام موسی) عصای خود را انداخت. به ناگاه اژدهای (حقیقی و) نمایانی گردید |
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) و دست خود را (به گریبان فرو برد و سپس آن را) بیرون آورد، ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن (همچون ماه تابان) دیدند. (پرتو آن همه جا را نورباران و درخشان کرد) |
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (34) (فرعون) به اشراف و بزرگان دور و بر خود گفت: این (مرد) جادوگر بس آگاه (و ماهری) است |
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (35) میخواهد با جادوی خود (عامّهی مردم را پیرامون خویش جمع آورد و) شما را از سرزمین خودتان (مصر) بیرون کند. پس شما (چه میاندیشید و) چه فرمان میدهید؟ |
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (36) گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده (و در کار شکنجهی آنان عجله مکن) و به تمام شهرها (ی مصر، مأمورانی) برای بسیج اعزام کن |
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) تا همهی جادوگران ماهر و زبردست را پیش تو بیاورند |
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (38) سرانجام جادوگران در روز موعود (که چاشتگاه روز جشن مصریها بود، در مکان معیّنی) گردآورده شدند (و به میدان مبارزه گسیل گشتند) |
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ (39) (از مردم نیز برای حضور در میدان مبارزه دعوت به عمل آمد) و به مردم گفته شد: آیا (در این صحنه) شما گرد میآئید؟ |
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ (40) تا اگر جادوگران پیروز شوند، ما از آنان پیروی کنیم (و آن چنان صحنه را گرم و داغ نمائیم و هیاهو و جنجالی برپا کنیم که دشمنِ خدایان ما برای همیشه از میدان به در رود) |
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (41) هنگامی که جادوگران (نزد فرعون حاضر) آمدند و به فرعون گفتند: آیا ما پاداش بزرگ و قابل ملاحظهای خواهیم داشت اگر پیروز شویم؟ |
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) (فرعون که سخت از موسی به وحشت افتاده بود و در تنگنا قرار داشت) گفت: بلی! (هر چه بخواهید میدهم) به علاوه شما در این صورت از مقرّبان (درگاه من) خواهید بود |
قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (43) (در روز موعود و در میدان مبارزه، موسی) به جادوگران گفت: آنچه را میخواهید بیفکنید، بیفکنید! (و هر چه در قدرت دارید بنمائید و به میدان آورید) |
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (44) پس جادوگران (با غرور و نخوت) طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: به عزّت فرعون سوگند که ما قطعاً چیره و پیروزیم |
فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (45) موسی (مهلت نداد و) عصای خود را افکند، ناگهان (اژدهای بزرگی گردید و با سرعت) شروع به بلعیدن ابزارهای دروغین ایشان کرد (و آنها را یکی بعد از دیگری در کام خود فرو برد) |
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (46) جادوگران سجدهکنان بر زمین فرو افتادند |
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (47) گفتند: به پروردگارِ عالَمیان ایمان داریم |
رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ (48) به پروردگار موسی و هارون |
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) (فرعون جادوگران را تهدید کرد و) گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آن که من به شما اجازه دهم؟! او بیگمان بزرگ و استاد شما است و به شما جادوگری آموخته است. پس خواهید دانست (که با چه زجر و شکنجهای شما را خواهم کشت). حتماً دستها و پاهای شما را عکس یکدیگر قطع میگردانم و همگی شما را به دار میآویزم |
قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (50) (جادوگران شجاعانه) گفتند: هیچ زیانی نیست (از این کاری که تو خواهی کرد. هر کاری که میخواهی بکن باکی نیست، چرا که) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم (و به لقای معشوق و معبود حقیقی خود میرسیم و پاداش خویش را از او دریافت میداریم) |
إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51) ما امیدواریم که پروردگارمان گناهان ما را ببخشایاد، چرا که ما (در میان قوم تو) نخستین ایمانآورندگان بودهایم |
۞ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ (52) ما به موسی وحی کردیم که شبانه بندگان (مؤمن بنیاسرائیل) مرا (از مصر) کوچ بده. شما حتماً تعقیب میشوید (و فرعون و فرعونیان برای دستگیری شما دنبالتان میکنند) |
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (53) (توسّط جاسوسان خبر به دربار رسید که موسی و بنیاسرائیل در صدد کوچ به سرزمین دیگری هستند) پس فرعون (مأمورانی) به شهرها فرستاد تا (نیرو) جمع کنند (و جلو ایشان را بگیرند) |
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54) (فرعون به مأموران دستور داد و گفت: به اهالی شهرها بگوئید:) اینها (که قصد فرار و تجمّع و تقویت در جای دیگری را دارند) گروه اندک و ناچیزی هستند (و ما با نخستین تاخت ایشان را گرفتار و به شکنجه و آزار میرسانیم) |
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) آنان ما را بر سر خشم میآورند |
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ (56) (البتّه جای هیچ گونه نگرانی نیست، و لیکن) ما گروهی هستیم محتاط (و بیدار و دوراندیش) |
فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (57) (سرانجام آنچه میبایست بشود شد، و عاقبت بنیاسرائیل بر فرعون و فرعونیان پیروز شدند) و ما آنان را از باغها و چشمهسارها بیرون راندیم |
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ (58) و (ایشان را) از میان گنجها و کاخهای مجلّل (به در کردیم) |
كَذَٰلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (59) این چنین (شد که بنیاسرائیل پیروز گشتند) و آنها را میراث بنیاسرائیل کردیم |
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ (60) (فرعون و فرعونیان) بنیاسرائیل را تعقیب کردند و به هنگام طلوع آفتاب بدیشان رسیدند |
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61) هنگامی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما (در چنگال فرعونیان) گرفتار میگردیم (و هلاک میشویم) |
قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ (62) (موسی) گفت: چنین نیست. پروردگار من با من است. (قطعاً به دست دشمنم نمیسپارد و به راه نجات) رهنمودم خواهد کرد |
فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ ۖ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (63) به دنبال آن به موسی پیام دادیم که عصای خود را به دریا بزن. (وقتی عصا را به دریا زد) دریا از هم شکافت، و هر بخشی همچون کوه بزرگی گردید (و دوازده راه خشک در آن پدیدار شد، و هر گروهی از اسباط دوازدهگانهی بنیاسرائیل در جادهای حرکت کرد) |
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64) و در آنجا دیگران را (نیز به موسی و بنیاسرائیل) نزدیک گرداندیم (و فرعون و فرعونیان را وارد آن راههای دوازدهگانه کردیم) |
وَأَنجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ (65) موسی و جملگی همراهان او را نجات دادیم |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66) سپس دیگران را غرق کردیم |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (67) بیگمان در این (ماجرای نجات مؤمنان و غرق کافران) درس عبرت بزرگی است (برای کسانی که چشم باز و دل آگاه داشته باشند و دربارهی سرگذشت جبّاران مغرور بیندیشند و اوراق تاریخ مکتوب و منظور را به دقّت بخوانند و ببینند). ولی اکثر آنان ایمان نیاوردند (و کمتر ایشان، همچون آسیه و جادوگران، به جمع مؤمنان پیوستند) |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68) بیگمان پروردگار تو با عزّت و توانا، و با محبّت و مهربان است |
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ (69) (ای پیغمبر!) سرگذشت ابراهیم را برای کافران بیان دار |
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ (70) هنگامی که به پدرش (آزر) و قوم (بتپرست) خود گفت: چه چیز را پرستش میکنید؟ (چیزهائی را که میپرستید، کی شایستهی پرستش میباشند؟) |
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ (71) (مفتخرانه پاسخ دادند و) گفتند: بتهای بزرگی را میپرستیم و دائماً (به پرستش آنها میپردازیم و) بر عبادتشان ماندگار میمانیم |
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) گفت: آیا هنگامی که آنها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند و نیازتان را برآورده میکنند؟ |
أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73) یا سودی به شما میرسانند (اگر از آنها اطاعت کنید؟) و یا زیانی متوجّه شما میسازند (اگر از آنها سرپیچی نمائید؟) |
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ (74) میگویند: (چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که این چنین میکردند (و بتان را به گونهی ما پرستش مینمودند و ما هم از کارشان تقلید میکنیم و بس. مگر میشود پدران و نیاکان ما در اشتباه بوده باشند؟) |
قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ (75) آیا (میدانید که چه کار میکنید و) میبینید که چه چیز را میپرستید؟ |
أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) هم شما و هم پدران پیشین شما |
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ (77) همهی آنها دشمن من هستند (آنهائی که شما معبود خود میدانید) بجز پروردگار جهانیان |
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78) (پروردگار جهانیانی) که مرا آفریده است، و هم او مرا (به سوی سعادت دنیا و آخرت) راهنمائی میسازد (و در سراسر زندگی من حضور دارد و لحظهای از من غافل نیست) |
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ (79) آن کسی است که او مرا میخوراند و مینوشاند |
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) و هنگامی که بیمار شوم او است که مرا شفا میدهد |
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) و آن کسی است که (چون اجلم فرا رسید) او مرا میمیراند و سپس (در رستاخیز برای حساب و کتاب و جزا و سزا) مرا زنده میگرداند |
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82) و آن کسی است که امیدوارم در روز جزا و سزا (که قیامت برپا است) گناهم را بیامرزد |
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83) (ابراهیم دست دعا به درگاه خدا برداشت و گفت:) پروردگارا! به من کمال و معرفت مرحمت فرما (تا در پرتو آن، حق را حق و باطل را باطل ببینم، و قدرت بر داوری صحیح در میان بندگانت داشته باشم)، و مرا (در دنیا و آخرت) از زمرهی شایستگان و بایستگان گردان |
وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84) و (با توفیق در طاعت و عبادت و اعمال نیک) برای من ذکر خیر و نام نیک در میان آیندگان بر جای دار |
وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85) و مرا از زمرهی کسانی ساز که بهشت پرنعمت را فراچنگ میآورند |
وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86) و پدرم را (با رهنمود به ایمان و توفیق در طاعت و عبادت، مورد مرحمت و مشمول مغفرت گردان، و بدین وسیله او را) که از گمراهان است بیامرز |
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87) و مرا خوار و رسوا مدار در روزی که (مردمان برای حساب و کتاب و سزا و جزا، زنده و) برانگیخته میشوند |
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) آن روزی که اموال، (یعنی نیروی مادی)، و اولاد، (یعنی نیروی انسانی، به کسی) سودی نمیرساند |
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) بلکه تنها کسی (نجات پیدا میکند و از اموالی که در راه آفریدگار صرف، و از اولادی که در مسیر پروردگار رهنمود کرده باشد، سود میبرد) که با دل سالم (از بیماری کفر و نفاق و ریا) به پیشگاه خدا آمده باشد |
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90) در آن هنگام بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده میشود (و آنان که از کفر و معاصی رویگردان، و به ایمان و طاعت در جهان روی آورده بودند، به سوی آن میروند) |
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ (91) و دوزخ برای گمراهان آشکار گردانده میشود |
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ (92) و بدیشان گفته میشود: کجا هستند معبودهائی که پیوسته آنها را عبادت میکردید؟ |
مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ (93) (معبودهای) غیر از خدا. آیا آنها (در برابر این شدائد و سختیهائی که اکنون با آن روبرو هستید و هستند) شما را کمک میکنند یا خویشتن را یاری میدهند؟ |
فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ (94) پس از آن، آنان (که پرستش شوندگان گمراهساز) همراه گمراهان (که پرستش کنندگان ایشان بودند) پیاپی به دوزخ سرنگون افکنده میشوند |
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95) و جملگی لشکریان اهریمن (نیز همراه آن دو گروه به دوزخ سرنگون میگردند) |
قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ (96) آنان (که معبودهای دروغین را پرستیدهاند) در آنجا به کشمکش (با معبودهای خود) میپردازند و میگویند |
تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (97) به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم |
إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (98) آن زمان که ما شما (معبودان دروغین) را با پروردگار جهانیان (در عبادت و طاعت) برابر میدانستیم |
وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ (99) و ما را جز بزهکاران (شیاطین نام) گمراه نکرده است |
فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ (100) (ای وای بر ما! امروز) ما اصلاً شفاعت کنندگانی نداریم (که ما را برهانند! ما که معتقد به میانجیگری میانجیگران برای نجات خود بودیم) |
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101) (همچنین، امروز) دوست صمیمی و دلسوزی هم نداریم (تا دست کم گریهای برای ما سر دهد) |
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102) کاش! (به جهان) برگشتی داشتیم تا از زمرهی مؤمنان میشدیم (و در پرتو ایمان درست و اعمال شایسته، از عذاب دوزخ نجات مییافتیم و به بهشت در میآمدیم) |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (103) بیگمان در این (سرگذشت ابراهیم) پند و عبرتی (برای عاقلان قوم تو و سایر فرزانگان) است، ولی (جای تعجّب است) بیشتر آنان ایمان نداشته (و ایمان نمیآورند) |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104) قطعاً پروردگارت (بر انتقام از بیدینان) توانا و (نسبت به مؤمنان) مهربان است |
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ (105) (ماجرای آموزندهی دیگری مربوط به قوم نوح است). قوم نوح پیغمبران را تکذیب کردند |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (106) زمانی که همنژادشان نوح بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (107) قطعاً من برای شما پیغمبر امینی هستم |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (108) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (109) من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم. مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (110) پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
۞ قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (111) گفتند: آیا ما (اشراف و نجباء) به شما ایمان بیاوریم، در حالی که پستترین و بیارزشترین افراد از تو پیروی کردهاند؟! (چگونه انتظار داری افراد ثروتمند و والامقام، با مشتی بیسر و پا و گمنام، همراه و همنشین شوند؟) |
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (112) (نوح) گفت: (وظیفهی من دعوت همگان به سوی حق و اصلاح جامعه است) من چه میدانم آنان چه کاری داشتهاند؟ (و گذشتهی ایشان چه بوده است؟ مهم امروز است که دعوت مرا پذیرفته و در مقام خودسازی برآمدهاند و در راه حق گام نهادهاند) |
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّي ۖ لَوْ تَشْعُرُونَ (113) حساب (اعمال و جزای کار) ایشان جز بر عهدهی پروردگارم نیست، اگر شما فهمیده و باشعور باشید (میدانستید که کار خوب و بد گذشتهی ایشان از دید خدا پنهان نبوده است و سر و کارشان با خدا است نه با من) |
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ (114) من هرگز مؤمنان را (از پیش خود) نمیرانم (تا دل شما را به دست آرم) |
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ (115) من بیم دهندهی آشکاری بیش نیستم |
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (116) گفتند: ای نوح! اگر (بدین رفتار و گفتار خود) پایان ندهی، قطعاً جزو سنگساران خواهی شد (و بر سر تو همان خواهد آمد که بر سر سایر مخالفان ما آمده است) |
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ (117) (نوح به پیشگاه خدا عرض کرد و) گفت: پروردگارا! قوم من، مرا دروغگو نامیدند (و دعوتم را نپذیرفتند) |
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (118) (اکنون که هیچ راهی برای هدایت این ستمگران باقی نمانده است و تمام تلاش و توانم بیفایده بوده است) میان من و اینان خودت داوری کن (و کافران و مشرکان را نابود فرما) و من و مؤمنانی را که با من هستند (از دست شکنجه و آزارشان) نجات بده |
فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (119) ما او و کسانی را که با او بودند، در کشتی پر (از انسانها و حیوانهای گوناگون و خوراک و نیازمندیهای آنان و اینان) نجات دادیم |
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ (120) سپس بقیّه را غرق کردیم |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (121) بیگمان در این (سرگذشت نوح و سرنوشت مؤمنان و کافران) عبرت سترگ و دلیل بزرگی (بر قدرت خدا و صدق پیغمبران) است، و بیشتر مردمان (با وجود شنیدن داستان عبرتانگیزِ راه یافتگان و گمراهان و سرانجام کار ایشان) ایمان نمیآورند |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (122) مسلّماً پروردگار تو چیره و توانا (بر انتقام از ستمکاران) و مهربان (در حق پرهیزگاران) است |
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ (123) قوم عاد پیغمبران (خدا) را تکذیب کردند (و دروغگو نامیدند) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ (124) بدان گاه که برادرشان هود بدیشان گفت: هان! تقوا پیشه کنید (و پرهیزگار باشید، و از عذاب خدا بپرهیزید) |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125) من پیغمبر امینی برای شما هستم |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (126) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (127) من هیچ اجر و پاداشی در برابر این دعوت از شما نمیطلبم. اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نمیباشد |
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128) آیا شما بالای هر بلندی و مکان مرتفعی کاخ سر به فلک کشیدهای میسازید و (در آن) به خوشگذرانی و کارهای بیهوده میپردازید؟ |
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129) و دژها و قلعههائی میسازید که انگار جاودانه میمانید؟ |
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130) و هنگامی که مجازات میکنید، از حدّ تجاوز میکنید و همچون ستمگران و سرکشان کیفر میدهید (و در برابر کمترین جرم، سنگینترین جریمه و سزا روا میدارید و عدالت و ترحّمی ندارید) |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (131) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ (132) از (خشم) خدائی بپرهیزید که شما را با نعمتهائی که میدانید یاری داده است |
أَمَدَّكُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ (133) شما را یاری داده است با (اعطاء) چهارپایان و پسران |
وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (134) و با باغها و چشمهها |
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135) من میترسم عذاب روز بزرگ (قیامت) گریبانگیر شما شود |
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ (136) آنان (به هود پاسخ دادند و) گفتند: برای ما تفاوت نمیکند چه ما را اندرز بدهی یا ندهی! (بیهوده خود را خسته مکن و ما را درد سر مده) |
إِنْ هَٰذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137) این (چیزهائی که به هم بافتهای و به ما خواهی گفت) جز شیوه و عادت پیشینیان نیست (آنانی که در گذشته خود را پیغمبر نامیدهاند و دروغهائی را به گذشتگان تحویل دادهاند و ادّعاهائی همچون ادّعای تو داشتهاند) |
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138) و ما (نه در این جهان و نه در آن جهان) عذاب داده نمیشویم |
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (139) قوم عاد، هود را دروغگو نامیدند (و رسالتش را نپذیرفتند) و ما هم نابودشان کردیم. در این (سرگذشت قوم عاد) عبرتی است (برای کسانی که بخواهند از سرنوشت دیگران، درسی و پندی بیاموزند). اکثر قوم عاد ایمان نیاوردند (و راه کفر در پیش گرفتند و نتیجهی آن را دیدند) |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140) بیگمان پروردگار تو چیره و توانا (بر درهم شکستن جبّاران ستمکار) و مهربان (در حق ضعیفان دیندار) است |
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141) قوم ثمود پیغمبران را دروغگو نامیدند (و از آنان فرمانبرداری نکردند) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (142) آن زمان که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا تقواپیشه نمیسازید؟ (و از خدا نمیترسید؟) |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143) من بیگمان برایتان پیغمبر امینی هستم |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (144) پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (145) و در قبال تبلیغ دعوت اجر و پاداشی از شما درخواست نمیکنم. اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست |
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ (146) آیا (چنین تصوّر میکنید که جهان سرای جاودانگی است و) شما در نهایت امن و امان در ناز و نعمت جهان رها میشوید؟ |
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (147) در میان باغها و چشمهسارها؟ |
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ (148) و در میان کشتزارها، و نخلستانهائی که میوههای نرم و شاداب و رسیده دارند؟ |
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ (149) و ماهرانه در دل کوهها خانههائی را بتراشید (و بسازید و در آنها به عیش و نوش بپردازید؟) |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (150) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151) و از فرمان اسراف کنندگان فرمانبرداری مکنید |
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (152) آن کسانی که در زمین تباهی مینمایند و اصلاح نمیکنند |
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153) (قوم ثمود به صالح پاسخ دادند و) گفتند: تو از زمرهی جادوشدگان و دیوانگان هستی و بس. (این است که چنین پریشانگوئی و یاوهسرائی میکنی) |
مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) تو انسانی همچون خود ما بیش نیستی، (آخر چگونه گمان میبری که پیغمبر شدهای؟) اگر از زمرهی راستگویانی، معجزهای را به ما بنما |
قَالَ هَٰذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (155) (هنگامی که خدا شتر مادهای را معجزهآسا برای صالح پدیدار کرد، صالح بدیشان) گفت: این شتری است (که خدا آن را معجزهی شما نموده است). یک روز سهم آب متعلّق به آن و روز جداگانهی دیگری سهم آب متعلّق به شما است |
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) کمترین آزاری به آن نرسانید که اگر چنین کنید عذاب روز بزرگ، شما را فرو خواهد گرفت |
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ (157) ولی آنان شتر را (با تیر) کشتند و (عذاب خدا را در چند قدمی خود دیدند و از کردهی خود) پشیمان شدند |
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (158) عذاب ایشان را فرو گرفت (و پشیمانی بدیشان سودی نبخشید). مسلّماً در این (سرگذشتِ پایمردی پیغمبران و مؤمنان، و سرنوشت کافران و ظالمان) درس عبرتی (برای مردمان، و همچنین نشانهای از قدرت خداوند جهان در یاری دینداران و نابودی بیدینان و گردنکشان تاریخ) است. و اکثر (قوم ثمود هم ایمان نیاوردند و همچون قوم عاد) ایشان (نیز از زمرهی) مؤمنان نشدند |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159) بیگمان پروردگار تو چیره (بر گردنکشان و) مهربان (در حق مؤمنان) است |
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ (160) قوم لوط پیغمبران را دروغگو نامیدند (و از ایشان پیروی نکردند) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ (161) آن زمان که برادرشان لوط بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (162) بیگمان من پیغمبر امینی برای شما هستم |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (163) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (164) در برابر این (دعوت آسمانی) مزدی از شما نمیخواهم. اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست |
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ (165) آیا در میان جهانیان، به سراغ جنس ذکور میروید (و با ایشان به جای زنان آمیزش مینمائید؟) |
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (166) و همسرانی را که پروردگارتان برایتان آفریده است رها میسازید. بلکه اصلاً شما قومی هستید که (با ارتکاب همهی معاصی، در ظلم به خود و جامعه) از حدّ میگذرید (و مرزی میان خوب و بد به رسمیّت نمیشناسید) |
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ (167) گفتند: ای لوط! اگر (از این سخنان) دست نکشی، از زمرهی تبعید شدگان (از شهر و دیار ما) خواهی بود |
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ (168) (لوط بدیشان پاسخ داد و) گفت: من از کار شما نفرت دارم (و زشت و ناپسندش میدانم) |
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (169) پروردگارا! مرا و اهل و عیال و پیروان مرا از (عذابی که سزاوار) کارهای ایشان (است) به دور و محفوظ دار |
فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (170) ما او را و جملگی خاندان و پیروان او را (از عذاب و بلای نابودکنندهی ناشی از کردار بزهکاران) رهائی بخشیدیم |
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ (171) مگر پیرزنی را که (همسر او بود، و به سبب همکاری با بزهکاران) از هلاک شدگان گردید |
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (172) سپس ما دیگران را نابود کردیم (و جملگی اهل شهر را با شهر زیر و رو نموده و درهم کوبیدیم) |
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (173) و بر سرشان باران (سنگ) را باراندیم امّا چه باران بدی که این گروه تهدید شدگان را فرو گرفت! (بارانی که سخت شهر و دیارشان را ویران و نابود کرد) |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (174) در این (ماجرای قوم لوط) درس عبرتی (برای هوشیاران) است، و بیشتر آن قوم ایمان نیاوردند (و سزای خود را دیدند) |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (175) قطعاً پروردگار تو چیره (بر نابودی بزهکاران و جبّاران تاریخ) و مهربان (در حق مؤمنان) است |
كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) ساکنان اَیْکَه پیغمبران را دروغگو نامیدند (و از ایشان پیروی نکردند) |
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ (177) هنگامی که شعیب بدیشان گفت: هان! پرهیزگاری کنید |
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) مسلّماً من برای شما پیغمبر امینی هستم |
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (179) از خدا بترسید و از من پیروی کنید |
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (180) من در برابر دعوت خود هیچ گونه پاداشی از شما نمیخواهم و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست |
۞ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) پیمانه را به تمام و کمال بپردازید، و از زمرهی کمدهندگان (جنس به مردم و کاهندگان اموال ایشان) نباشید |
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) و با ترازوی درست (اشیاء و اجناس را) بکشید |
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) و اشیاء مردم را نکاهید (و حقوق ایشان را ضایع نکنید) و در زمین تباهی نورزید |
وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) و بپرهیزید از (عذاب) کسی که شما و نسلهای گذشته را آفریده است |
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185) گفتند: تو قطعاً از جملهی جادوشدگان و دیوانگانی |
وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ (186) تو انسانی جز ما نیستی و ما مسلّماً تو را از زمرهی دروغگویان میدانیم |
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) اگر راست میگوئی (که پیغمبری) تکّههائی از آسمان بر سر ما فرو ریز |
قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ (188) (شعیب بدیشان) گفت: پروردگار من آگاهتر (از هر کسی) از کارهائی است که شما میکنید (و معاصی و گناهانی که میورزید. مطمئنّاً عذاب درخور گناهتان را در وقت مقدّر به شما میرساند) |
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) او را تکذیب کردند و در نتیجه عذاب روزِ ابر ایشان را فرو گرفت (و آتش سوزان آنان را سوزاند). واقعاً عذاب روز بزرگی بود |
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ (190) همانا در این (سرگذشت نیز) درس عبرتی است (برای عاقلان) و بیشتر ایشان (هم) ایمان نیاوردند (و جزای خود را دیدند) |
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191) بیگمان پروردگارت چیره و مهربان است |
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (192) این (قرآن) فرو فرستادهی پروردگار جهانیان است (و همهی سرگذشتهای مذکور در آن راست، و احکام آن تا روز قیامت برجا و واجبالاجرا است) |
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) جبرئیل آن را فرو آورده است |
عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ (194) بر قلب تو، تا از زمرهی بیم دهندگان باشی |
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ (195) با زبان عربی روشن و آشکاری است |
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196) (وصف) این قرآن در کتابهای پیشینیان (از قبیل تورات و انجیل) موجود است |
أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ (197) آیا همین نشانه برای (ایمان آوردن) ایشان کافی نیست که علمای بنیاسرائیل (به خوبی) از آن آگاهند؟ |
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) اگر قرآن را بر یکی از غیر عربها نازل میکردیم |
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) و او قرآن را برای آنان میخواند (به گونهی کاملاً رسا و گویا و صحیح و زیبا) به آن ایمان نمیآوردند |
كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) ما این گونه قرآن را (با بیانی گویا و رسا، و به شیوهی ساده و آسان، توسّط فردی از خودشان) به دلهای بزهکاران وارد میگردانیم (و فصاحت و بلاغت و اعجاز آن را بدیشان میفهمانیم. امّا) |
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (201) (امّا ایشان، به سبب دلهای بیماری که دارند) بدان ایمان نمیآورند، تا عذاب دردناک را (و مجازات شدیدی را که بدان بیم داده شده بودند) میبینند. (امّا چه فایده که دیگر ایمان ایشان پذیرفته و سودمند نیست) |
فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (202) عذاب، ناگهانی گریبانگیر ایشان میگردد. به گونهای که نمیفهمند (چگونه و از کجا سر رسیده است) |
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ (203) (و به هنگام نزول عذاب فریاد برمیآورند) و میگویند: آیا به ما مهلتی و فرصتی داده میشود؟! (آخر اکنون همه چیز را میدانیم و سخت پشیمانیم و گوش بفرمانیم! مگر چنین چیزی ممکن است؟) |
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ (204) آیا درخواست سرعت گرفتن و جلو افتادن (نزول) عذاب ما را داشتند؟ |
أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ (205) بگو ببینم، اگر ما سالهای دیگری ایشان را (از این زندگی دنیا) بهرهمند سازیم (و با خوشی و خرّمی مدّت دیگری را بسر ببرند) |
ثُمَّ جَاءَهُم مَّا كَانُوا يُوعَدُونَ (206) سپس عذابی که به آنان وعده داده میشود، دامنگیرشان گردد |
مَا أَغْنَىٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ (207) این تمتّع و بهرهگیری از دنیا، برای آنان چه سودی خواهد داشت؟ |
وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ (208) ما اهل هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردهایم، مگر این که بیم دهندگانی (از پیغمبران) داشتهاند (و قبلاً به میان ایشان رفتهاند و به اندرز و رهنمودشان برخاستهاند و آنان را به اوامر و نواهی خدا آشنا ساختهاند) |
ذِكْرَىٰ وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ (209) تا متذکّر شوند و بیدار گردند. ما هرگز ستمگر نبودهایم (تا پیش از ارسال پیغمبران و اتمام حجّت بر مردمان، ایشان را عذاب دهیم) |
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ (210) این قرآن را شیاطین فرو نیاوردهاند (و بلکه جبریل آن را فرو آورده است) |
وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ (211) (اصلاً این کار) ایشان را نسزد، و توانائی (چنین کاری را) ندارند |
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) قطعاً ایشان از گوش فرا دادن (به فرشتگان و دریافت پیام آسمانی از ایشان) محروم و برکنارند |
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ (213) بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مکن، که (اگر چنین کنی) از زمرهی عذاب شوندگان خواهی بود |
وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214) خویشاوندان نزدیک خود را (از شرک و مخالفت با فرمان پروردگار) بترسان (و آنان را به سوی توحید و دادگری فرا خوان) |
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (215) و بال (محبّت و مودّت) خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستران |
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ (216) و اگر آنان (که خویشان تو میباشند) از فرمان تو سرکشی کردند، بگو: من از کار شما بیزارم (و شما را دوست نمیدارم) |
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (217) و بر خدای چیره و مهربان توکّل کن |
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ (218) آن خدائی که تو را میبیند بدان گاه که (برای نماز تهجّد) برمیخیزی |
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ (219) و (همچنین میبیند) حرکت (قیام و رکوع و سجود و نشست و برخاست) تو را در میان (صف جماعت) سجده برندگان |
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (220) چرا که او بس شنوا و آگاه است |
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ (221) آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسی نازل میشوند (و القاء وسوسه میکنند؟) |
تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222) بر کسانی نازل میگردند که کذّاب و بس گناهکار باشند. (چرا که کاهنان و غیبگویان دروغزن و پلشتمیباشند) |
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ (223) (به شیاطین) گوش فرا میدهند، و بیشترشان دروغگویند (و از پیش خود چیزهائی به هم میبافند) |
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224) سرگشتگان و گمراهان از شعراء پیروی میکنند |
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ (225) مگر نمیبینی که آنان به هر راهی بیهدف پا میگذارند (و غرق تخیّلات و تشبیهات شاعرانهی خویش بوده و در بند منطق و استدلال نمیباشند؟) |
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ (226) و این که ایشان چیزهائی میگویند که خودشان انجام نمیدهند و بدانها عمل نمیکنند |
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ (227) مگر شاعرانی که مؤمن هستند و کارهای شایسته و بایسته میکنند و بسیار خدا را یاد مینمایند (و اشعارشان مردم را به یاد خدا میاندازد) و هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند (با این ذوق خویش خود را و سایر مؤمنان را) یاری میدهند. و کسانی که ستم میکنند خواهند دانست که بازگشتشان به کجا و سرنوشتشان چگونه است |